نگاهی به فیلم «رستاخیزهای ماتریکس» (ماتریکس ۴)، تجدید دیداری با «نئو» پس از ۱۹ سال!

 

نگاهی به فیلم جنجالی «رستاخیزهای ماتریکس» (ماتریکس ۴)، تجدید دیداری با «نئو» پس از ۱۹ سال!

 هشدار: این مقاله یک تحلیل فرمالیستی نبوده و قرار نیست در آن گلوله های انتقادی به سوی «لانا واچوفسکی» و فیلمش شلیک شود!

* مقاله بدون اسپویل*

The Matrix Resurrections, 2021

Director: Lana Wachowsky

وقتی «لانا واچوفسکی» پیش از اکران فیلم، انتخاب را بر عهده ی ما گذاشته بود!

قرص آبی یا قرمز؟!

همه چیز درست از چند روز قبل از انتشار اولین تریلر رسمی رستاخیز ها آغاز شد! جایی که وب سایت رسمی فیلم، بخشی هیجان انگیز تحت عنوان «The Choice is Yours» (انتخاب با شماست) را به سایت اضافه کرد!

داستان از این قرار بود که با ورود به این بخش، با صفحه ی سفیدی مواجه می شدیم که داخل آن چیزی نبود جز یک قرص آبی و یک قرص قرمز! هر کدام از قرص ها را که انتخاب می کردیم تیزر کوتاه و متفاوتی از فیلم را با صدای دو شخصیت متفاوت شاهد بودیم! یکی مارا به دنیای ماتریکس دعوت می‌کرد و در دیگری سخن از جنگیدن برای یافتن حقیقت بود! تصور می کنید این تنها یک طرح تبلیغاتی هیجان انگیز برای جذب مخاطب بود؟ شاید! اما می خواهم گزینه ی دیگری نیز داشته باشم!

چند روز گذشت و سرانجام اولین تریلر رستاخیز های ماتریکس منتشر شد و اهالی سینما و طرفداران دو آتیشه ی ماتریکس با هیجان به تماشای آن نشستند تا شاید پاسخ کوتاهی بر این پرسش بگیرند که آیا لانا واچوفسکی به تنهایی توانسته فیلمی بهتر و یا در حد و اندازه های سه گانه ی اول بسازد یا خیر؟

پاسخ چیزی نبود جز نگرانی! در تریلر فیلم هیچ چیز شبیه به ماتریکسی که می شناختیم نبود و به سادگی قابل تشخیص بود که باید خودمان را برای چیز جدیدی آماده کنیم!

 از همینجا حرف و حدیث ها پیرامون فیلم آغاز شد و اکثر مخاطبان که خود را آماده ی دیدن یک شاهکار جدید اکشن با جلوه های ویژه ی خیره کننده کرده بودند لبریز از تردید شدند!

با این حال همه منتظر ماندیم تا ۲۲ دسامبر ... و ... بلاخره روز رستاخیز فرا رسید!

به تماشای فیلم نشستیم، با این انتظار که شاهد چیزی فراتر یا حداقل نزدیک به سه گانه ی دوست داشتنی مان باشیم. ما عاشق ماتریکس بودیم، به خاطر بولت تایم ها، تعقیب و گریز های نفسگیر، اکشن و جلوه های ویژه ی باورنکردنی و آن تم سبر فراموش نشدنی در کنار درون مایه ی فلسفی بی مانندش!

اما هر چه در طول تماشای رستاخیز ها پیش رفتیم، انگار این فیلم حال و هوای ماتریکسی نداشت! به نیمه فیلم نرسیده تعدادی از ما خوابمان گرفت! هیچ سکانسی رضایت بخش به نظر نمی آمد تا جایی که در پایان فیلم، خیره به صفحه نمایش از خود پرسیدیم براستی چرا این فیلم ساخته شد؟!

من هم با شما هم عقیده ام!

اما یک چیز را فراموش نکنیم! لانا واچوفسکی پیش از اکران فیلم انتخاب را بر عهده ما گذاشته بود!

 قرص آبی یا قرمز؟

همه ی ما به خوبی می دانیم که اگر قرص قرمز را انتخاب نکرده باشیم در دنیای قرص آبی یعنی ماتریکس باقی خواهیم ماند!

آیا جرقه ای در ذهنتان نخورد؟!

بگذارید کمی یاد آوری کنم!

خوب به یاد داریم که در سه گانه ی اول، هر آنچه که ما را عاشق خودش کرده بود در دنیای ماتریکس رقم می خورد! یعنی تمام آن سکانس های خیره کننده و معروف فیلم، مبارزات نئو و اسمیت، لباس های خاص و عجیب و غریب، تعقیب و گریز ها، بولت تایم ها و و و همه و همه در دنیای ماتریکس بود تا جایی که وقتی فیلم وارد دنیای حقیقی در اعماق زمین می شد (زایان)، تمام جذابیت های بصری اش را از دست می داد و دیگر خبری از زرق و برق های آن دنیای مجازی نبود!

این تفاوت آنقدر فاحش بود که همه لحظه شماری می کردیم تا نئو و دوستانش آن کابل های لعنتی را زودتر در پشت سرشان فرو کنند و به دنیای ماتریکس بروند تا ما بیش از پیش غرق در هیجان شویم!

آیا هنوز جرقه ای در ذهنتان نخورده؟!

بسیار خوب! شاید وقت این رسیده باشد که اعتراف کنیم!

اعتراف کنیم که اکثریت ما در تمام این سال ها قرص آبی را انتخاب کرده بودیم! ما عاشق نئو بودیم اما تنها وقتی که در دنیای ما بود (یعنی ماتریکس)

درست متوجه شدید! کلید ماجرا همینجاست!

لانا واچوفسکی در قسمت چهارم خطاب به طرفداران فریاد میزند که؛ انتخاب با شماست!

آیا هنوز عاشق دنیای ماتریکسید؟! می توانید بروید و سه گانه ی اول را هر چند بار که می خواهید تماشا کنید چون در رستاخیز ها قرار نیست آن صحنه ها را برایتان بازسازی کنم!

او به تعدد در گوشه و کنار فیلم گوشزد می کند که؛ می‌دانم شما و کمپانی چه می خواهید! می دانم که ساخت یک ریبوت ( بازسازی) چقدر می فروشد و مردم چقدر عاشقش خواهند شد! با این حال این بار خوراک شما را به شما نخواهم داد!

آیا تصور می کنید شخصی مثل لانا واچوفسکی (و خواهرش)، که در سال  1999 با تکنولوژی آن زمان صنعت سینما و جلوه های بصری را متحول کرده بود طوری که همچنان تا امروز مثال زدنی و بی مانند است، توانایی ساخت یک اکشن قابل قبول را (حتی بدون کمک خواهرش) ندارد؟!  من همچنان می خواهم گزینه ی دیگری نیز داشته باشم!

حقیقت این است که واچوفسکی ها خالق یکی از عمیق ترین و ساختار شکن ترین آثار فلسفی و عرفانی تاریخ سینما بودند (به عقیده من بهترین در این زمینه)، اما اکثریت مردم جهان  تنها شیفته ی پوسته ی فیلم شدند و همه جا بیشتر سخن از بولت تایم ها بود تا مضمون فیلم! غمگین تر از آن اینکه؛ در آن سال آکادمی هم با نادیده گرفتن فیلم نامه و کارگردانی،  از دم جوایز را به جلوه های صوتی و تصویری فیلم هدیه کرد!

حالا که پس از نزدیک به 20 سال کمپانی با جیب های بزرگتر از قبل برای ساخت قسمت جدید فشار می آورد، لانا واچوفسکی قاطعانه به آنها پاسخ می دهد؛  « البته! این فیلم من است و قسمت چهارم را نیز خودم خواهم ساخت اما نه باب میل شما و کسانیکه تنها عاشق زرق و برق دنیای قرص آبی اند! حتی اگر به قیمت شکست تجاری و نا امیدی بخش بزرگی از طرفداران هم تمام شود اینبار فیلم را برای ادای احترام به نئو و ترینیتی و کسانی که قرص قرمز را انتخاب می کنند خواهم ساخت!»

درست است! لانا واچوفسکی با رستاخیزهای ماتریکس همه چیز را به دو نیم تقسیم کرد!

 منتقدان، طرفداران، مخاطبین عادی، همه و همه پس از تماشای این فیلم به دو دسته تقسیم شدند!

 یا از آن متنفر شدند و یا از دیدنش لذت بردند!

پس حالا دیگر جای تعجب ندارد چراکه اگر با انتخاب قرص آبی به تماشای فیلم نشسته باشید، یک شکنجه ی واقعی را تجربه خواهید کرد که در هر سکانس شما را تا لب چشمه برده و تشنه باز می گرداند! همچنین واچوفسکی با فلش بک های متعدد در طول فیلم مدام به مخاطب گوشزد می کند که: «سه گانه اصلی را به یاد بیاور! من دیگر نیازی به اثبات خودم ندارم! ماتریکس نیازی به اثبات خودش ندارد! همانطور که نئو و ترینیتی ندارند! ما همه کار برای شما انجام داده ایم و این بار دیگر از زد و خورد و جا خالی دادن از گلوله ها خسته ایم!

 این صدای لانا واچوفسکی بود که با هر بار تماشای فیلم واضح تر خواهید شنیدش!

واقعیت این است که رستاخیزهای ماتریکس همانطور که در پایان خودش اقرار می کند، یک «شانس مجدد» است، یک شانس دوباره برای احیای عشقی جاودانه! عشقی که قدرت آن برای تامین سوخت یک جهان دیگر کافیست!  مشاهده ی میراث نئو و ترینیتی پس از 60 سال است!

 اینکه آن همه تلاش و فداکاری و مبارزه به کجا رسیده و نتیجه اش چه شده، اینکه دنیا بعد از منجی چگونه ادامه پیدا کرده و چه بر سر سرنوشت ماشین ها و انسان ها آمده.

 آیا شَر از بین رفته؟ خیر بلکه پیشرفته تر شده!

 آیا حقیقت گسترش پیدا کرده؟ البته! حالا دیگر «زایان» تبدیل به شهر پیشرفته ای به نام «آیو» شده! حالا افراد از زندگی در دنیای حقیقی لذت می برند و البته میوه های خوشمزه هم در دل زمین تولید می شود!

پس تکلیف ماتریکس چه شده؟ ماتریکس بی رحمانه تر، مدرن تر و زیباتر شده و دیگر حقیقت را از مردمش پنهان نمی کند! بلکه آن را دو دستی پیش رویشان گذاشته تا آنقدر برایشان عادی شود که فراموش کنند حقیقتی هم وجود دارد!

 با این حال همچنان مورفیوس هایی هستند که با ورود به این جهان بیرحمانه برای نجات مردم تلاش کنند ...

پس می توان اینگونه جمع بندی کرد:

 «رستاخیز های ماتریکس» یک حماسه ی دلنشین و جسورانه است که نه تنها نا امید کننده نیست بلکه بسیار لذت بخش و تاثیر گذار است اگر قرص قرمز را انتخاب کرده باشید!

 و یک نا امیدی محض است اگر با قرص آبی به سراغش بروید!

حالا انتخابتان کدام است؟ قرص آبی یا قرمز؟

 

نویسنده: بهزاد جورابچی بخارائی

مجله هنری «چشم اندار زندگی»

 

 

 

۵
از ۵
۹ مشارکت کننده